برچسب: نوشتن
-
وبلاگ
من آدم موقت، زودگذر و حالا یکبار ضرر نداردی نیستم..
-
ننویسندگی
جهان، همان یک نفر بود، که از حال ما بیخبر بود..
-
خیال
انگشتانم رمق نوشتن ندارند، گیجند، نمیتوانم بنشینم. رو صندلی که هیچ، پشت میز که هیچ، روی زمین لمیدهام، نشستهام دو زانو.. اما باز هم سخت است، دلم میخواهد بیافتم، خودم را بخیزانم توی رویا، بیافتم روی بستر نرم خیال.. تا خوابم ببرد.
-
نوشتن
چه چیزی روی زمین میتواند برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد. آنچه که زندگی بوده است از دست دادهام. گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آنکه من رفتم، بدرک، میخواهد کسی کاغذ پارههای مرا بخواند میخواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند. من فقط برای این احتیاج نوشتن که عجالتا برایم ضروری شده […]