شخصی

  • یلدا

    ما را، که به دل حسزت دیداری عزیزی‌ست فرقی نکند، قصه‌ی یلدا و شب عید..

  • دنیا

    به پرنده‌ای ماند که بر پشت ستاره‌ای نشسته و به زمین آمده است..

  • ام..

    می‌توانم بخندم یا گریه کنم. اگر گریه کنم، احساس مریض بودن خواهم داشت. بنابراین، می‌خندم و تا زمانی که کسی متوجه نشود، نیازی نمی‌بینم که به کسی بگویم و گاه فکر می‌کنم که شاید نباید به کسی می‌گفتم.

  • صبر

    غصه دارم و نشان نمی‌دهم. درد دارم و بروی خودم نمی‌آورم. غمگینم و می‌خندم. بی‌حوصله‌ام و کار می‌کنم. مدام به دوام آوردن مشغولم و این‌ها هیچ کدام برایم جدید نیستند. تکراری بودنشان اذیتم می‌کند. کاش دردهای جدیدت را در روح و روانم میریختی. تو که صبر مرا می‌دانی. تو که می‌دانی تا کجاها رفته‌ام و…

  • اعصاب

    اعصابم که بهم می‌ریزد، مفصل پای راستم درد می‌گیرد. سر و گردنم هم به آن اضافه می‌شود. پاهایم درد می‌کند. حتی با اینکه جورابهایم را درنیاورده‌ام و زیر پتو خزیده‌ام،‌ سرما را درون کف پاهای خودم احساس می‌کنم. دستانم سست می‌شود. رمقشان کم می‌شود. حوصله‌ام تحلیل می‌رود و صداها آزاردهنده می‌شوند. هندسفری خالی را درون…

  • غمگین

    غمگینم. چنان کسی که نامه‌اش رسیده اما در باران خیس شده است..

  • غار

    و تنهایی، غاری‌ست بی‌انتها، به ناکجا آباد بی در و پیکری که نمی‌دانی چه در انتظار توست. اما میروی..

  • آوار

    و چیست این آدم. آدمی که به واژه‌ای فرو می‌ریزد..

  • حال ما

    زندگی مفهوم ساده و پیچیده‌ای دارن. در سادگی تمام، پیچیده است. اول برای خودت زندگی کن، تا مفهوم زندگی را بیاموزی، آنگاه می‌توانی برای دیگران زندگی کنی، و مفهوم زندگی را به آنها نشان دهی. کسی که زندگی نکرده باشد، نمی‌تواند برای کسی زندگی بسازد. آنکس که زندگی را نفهمیده است، نمی‌تواند آن را بفهماند.…

  • اندیشه

    یک عاشق به چه چیزی می‌اندیشد؟ یک سرباز به چه چیزی می‌اندیشد؟ یک یتیم به چه کسی می‌اندیشد؟ کسی که منتظر است به چه می‌اندیشد؟ یک بیمار به چه کسی می‌اندیشد؟ کسی‌که غمگین است چطور؟ کسی که خوشحال است، به چه کسی می‌اندیشد؟ کسی نمی‌داند. هیچ کسی نمی‌داند که در سر هر یک، چه اندیشه‌هایی…