برچسب: درد
-
۹. زخمانه
دویدنهایم را دویدهام. دردهایم را کشیدهام. رنجهایم را چشیدهام. خواندنیها را خواندهام. بازیهایم را کردهام. حرفهایم را زدهام. نوشتنیهایم را نوشتهام. کشیدنیها را کشیدهام. درسهایم را گرفتهام. اشکهایم را ریختهام. و زخمهایم را خوردهام. و زندگی، هیچ کدام اینها نبود. تویی.. تو که بهانهی زندگی هستی. بهانهای سیر ناشدنی.. دیدنی وصف ناپذیر..
-
خیال
چه کاری کنم تا ببیند، تا از راه برسد، با آن حال و خستگی و عصبانیت وارد اطاق شود، و چشمش بیافتد، مثل همیشه در چنین وقتهایی زانوهایش سست شود، چشمهایش را ببندد، روی زمین بنشیند، دو تا از متکاها را زیر دستش بگذارد، تکیه کند، سیگارش را ولو سیگار نصفه در دست دارد، روشن…
-
درد
درد را از هر طرف بخوانی درد است. خوبی تنهایی این است که درد را تنهایی میکشی و باعث رنجش کسی نمیشی. درد شاید تمام شود ولی رنجی که از تو در انسانها میماند، میماند. هیچ بخششی در کار نیست. آدمی، یک جایی پس ذهنش، تمام رنجهایی را که کشیده است، بیاد دارد. فقط کافیست…
-
غریب
حس عجیب و غریبیه. اینکه حس کنی یه دستی دلت رو گرفته و فشار میده. درد میاد ولی دردش دوست داشتنیه. مثل وقتایی که با نوک زبون با دندون دردناکت باز میکنی و هی تکونش میدی. یه جور نشئهی پر درد. همین..
-
حفاظت شده: حماقت
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.
-
حفاظت شده: انگار که من را از من میگیرند
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.
-
راهرو
نشستن و انتظار بر روی صندلی استیل در راهرو بیمارستان را به نشستن روی صندلی نرم و راحت اتاق دکتر ترجیح میدهم.. درد گاهی کوچک است، گاهی بزرگ، گاهی سطحی، گاهی عمیق. در هر صورت صحبت کردن در مورد انواع درد بیفایده است که هر انسانی ممکن است دردی را تجربه کند که تا بحال…