شخصی
-
نشستهام و خیره به دیوار روبرو، به این فکر میکنم که اگر آدمی نمیتوانست فریاد بکشد، چه بر سرش میآمد. دندانهاش را به هم فشار میداد، رگهای گردنش باد میکرد، و ضربانش در شقیقهاش نمایان میشد. رنگ صورتش به سیاهی میرود و غلیظ میشد. استخوانهایش به لرزه میافتاد، چنان که پنداری، تا فروپاشی آنها و…
-
چقدر دیوارها خوبند. چهار دیوار که تو را در آغوش میکشند، مراقب تو هستند. از دیگران، از دیده شدن، شنیده شدن، از دردها، زخمها، حرفها، واژهها، کارها، صداها، نگاهها، دروغها.. چقدر دیوارهایی که ما را پنهان میکنند خوبند. آرامش و سکوت و تنهایی میان دیوارها، ارمغانیست که دیوارها دارند. تویی و به هر سمت که…
-
گاهی ساعتها به این جمله فکر میکنم که آخرین انتخاب یک سامورایی، راحتترین انتخاب اوست. سامورایی، حداقل در این مورد، تفکری عمیق دارد که آدمی، یک مبارز است و تنها، زمانی که دیگر راهی برای مبارزه نباشد، برای دوام آوردن، راحتترین راه خویش را برمیگزیند، مینشیند، شمشیر خویش را از دسته میگیرد، اما نه رو…