دسته: شخصی
-
حفاظت شده: ترس
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.
-
جلسه
دلتنگی، شکلهای مختلفی دارد..
-
رویا
انگشتانم رمق نوشتن ندارند. گیجند، نمیتوانم بنشینم، رو صندلی که هیچ، پشت میز که هیچ، روز زمین لمیدهام، نشستهام، دو زانو.. اما باز هم سخت است، دلم میخواهد بیافتم، خودم را بخیزانم توی رویا، بیفتم روی بستر نرم خیالو.. تا خوابم ببرد. حیف غصه میخورم این حالم خراب شود. چه خوب است شب..
-
میرقصد..
خوب شد! من ماندم و تو و دیگر هیچ! تو؟
-
حفاظت شده: انگار که من را از من میگیرند
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.
-
مستی
چون تو جانان منی..
-
نبودن
چیزی در دل هر آدمیست، که ناگهان او را از پا درمیآورد..
-
مافیا
تو بازی مافیا گاهی یاد میگیری که علارغم تمام واقعیتها و حقیقت بازی، گاهی مردم همه رو نادیده میگیرن و بر اساس اون چیزی که دلشون حکم میکنه بازی میکنن و تصمیم میگیرن. درست یا غلط، این اتفاق تو زندگی میافته و تاوان خودش رو داره. گاهی تصمیم درستی گرفته میشه و گاهی تصمیم اشتباه. […]
-
اولین جمله
این گزینهی برنامهی JetPack رو دوست دارم که هر روز، یه سوال میپرسه و جواب دادن به اون خودش میشهیه بهونه برای نوشتن. عادت کردن به نوشتن مثل داشتن یه دوست خیالیه که همه چیزش دپست داشتنیه. همون موقع که داری تایپ میکنی، تو دلت هم میخونی و باهاش حرف میزنی، درد دل میکنی، خوشحالیت […]
-
کار
وقتی سر کار، کار نکنی کارت ساختهست..