سامورایی

گاهی ساعت‌ها به این جمله فکر می‌کنم که آخرین انتخاب یک سامورایی، راحت‌ترین انتخاب اوست. سامورایی، حداقل در این مورد، تفکری عمیق دارد که آدمی، یک مبارز است و تنها، زمانی که دیگر راهی برای مبارزه نباشد، برای دوام آوردن، راحت‌ترین راه خویش را برمی‌گزیند، می‌نشیند، شمشیر خویش را از دسته می‌گیرد، اما نه رو به جلو، که بر دل خویش فرو می‌کند. یک راحت سخت. یک آسان مشکل. یک پارادوکس.

آری، حتی راحت‌ترین انتخاب یک سامورایی، مشکل است. نیازمند شجاعتی‌ست بی‌نظیر در برابر خویش. مبارزه با خویش..

یک سامورایی اما، گاهی از مبارزه خسته می‌شود. گاهی سامورایی بودمش تمام می‌شود، یا شجاعتش. آنگاه شمشیر خود را از کمر خویش باز می‌کند، درون چیزی می‌پیچد و آن را در گوشه‌ی اتاقی پنهان می‌کند، مبادا که چشمش بر آن بیافتد که چیزی بدتر از یک سامورایی که با شمشیرش خداحافظی کرده است وجود ندارد. که حتی، در انتخاب راحت‌ترین راه هم مانده است. ناتوان..

این سامورایی، خود را به دست فراموشی می‌سپارد. به نوشیدن پناه می‌برد. به آنچه هر چه از سامورایی بودن در خویش مانده است را از وی بگیرد. بشورد. تمام شود. مرگی تدریجی، در ذلت و خواری..

سخت‌تر از این‌ها اما، ایستادن در میان دوراهی انتخاب است. بین راحت‌ترین راه، و یا کنار گذاشتن شمشیر..


منتشر شده

در

توسط

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

%d