تنهایی
-
اکنون دیگر به اقلیم دیگری رسیدهام که هوایش آتشگون و زمینش کینهخیز و آسمانش دردبار است. خلوت و انزوا و تنهایی، حیرت و رهایی و گمراهی، پوچی و عبث و بیهودگی، بلاهت جهان و بیدلی طبیعت و تکرارهای بیحاصل زندگی همه و همه را پشت سر نهادهام و رسیدهام به انتظار. رنجم، نه دیگر تنهایی…
-
چقدر دیوارها خوبند. چهار دیوار که تو را در آغوش میکشند، مراقب تو هستند. از دیگران، از دیده شدن، شنیده شدن، از دردها، زخمها، حرفها، واژهها، کارها، صداها، نگاهها، دروغها.. چقدر دیوارهایی که ما را پنهان میکنند خوبند. آرامش و سکوت و تنهایی میان دیوارها، ارمغانیست که دیوارها دارند. تویی و به هر سمت که…
-
کلمات در پس خود، قدرتی را پنهان کردهاند که میداند، کجا و کی سر از لاک خویش بیرون آورند. به کمین نشستهاند. هر کلمه فارغ از نقشش، تعداد حروفش، به تنهایی چنین قدرتی دارد که یک تنه، مقابل تمام خاطراتت بایستد، پشتشان را به خاک بمالد و مدام روبرویت رژه رود و تو تنها نگاه…
-
صد سال پیش چارلز بوکوفسکی گفت: وقتی کسی صبح شما رو بیدار نمیکنه، و کسی شب منتظر شما نیست و هر کاری که دلتون میخواد رو انجام میدید، به این چی میگید؟ آزادی یا تنهایی!؟