دسته: شخصی
-
خودکشی
من معتقدم آدمی اگر خواست خود را خلاص کند، باید سختترین راه را انتخاب کند. راهی که تا ته جانت را درد بکشی، از غم، از غصه.. وگرنه، مگر خودکشی چیزی بغیر از تمام کردن جان است؟ بردن جان نیمه تمام با خود به آن دنیا، هر دنیا، و یا نیمه جان گذاشتن آن چه […]
-
تو
شب هولناک است و تنهایی بد است. رهایی هراسانگیز است. من در انتظار تو بودم. چشم براه تو بودم. تو را میخواستم. تو را میجستم. نه.. از یافتنت نومید بودم. میدانستم که تو هستی اما نمیدانستم که تو را خواهم یافت. بی تو نمیخواستم به سقفی پناه برم که آن نه سقف تو باشد. نمیخواستم […]
-
گم شدن
نمیدانی که چه نیازی به گم شدن دارم. به نیست شدن دارم. دوست دارم در پیچ و خم دشتهای ناپیدای تو گم شوم. در عمق دریاهای اسرارآمیز تو غرق شوم.. دردهای کهنم را در زیر آسمان تو به فریاد سر دهم، از درون بیرون ریزم، عقدههای بیرحم گریه را گه حلقومم در چنگالهایشان اسیر است، […]
-
تنهایی
آنها که تنها زندگی میکنند متوجه نیستند که چه هولناک است بیصدایی چطور آدم با خودش حرف میزند چطور میرود جلوی آینه تشنه یک هم سخن متوجه نیستند.. اورهان ولی من از بچگی تنهایی رو دوست داشتم.. خیلی اهل بیرون رفتن از اتاق و یا خانه نبودم و تنهایی برایم چنین معنایی داشت. تنهایی زمانی […]
-
غریب
حس عجیب و غریبیه. اینکه حس کنی یه دستی دلت رو گرفته و فشار میده. درد میاد ولی دردش دوست داشتنیه. مثل وقتایی که با نوک زبون با دندون دردناکت باز میکنی و هی تکونش میدی. یه جور نشئهی پر درد. همین..
-
ایمان
این هیچ نکردن با انفعال فرق دارد. تفاوت دارد با قهر. جنسش از نوع پایداری است. پایداری در جستجو. ادامه دادن و تاب آوردن تعلیق کشنده..
-
آرامش
غذا برای چشمان همیشه گرسنه بمعنای آرامش است..
-
زیبایی
و زیبایی، چیزی فراتر از آنست که میبینیم، مثل تو..
-
آوا
هیچ آوایی از بین نمیرود، همیشه هست، میماند..
-
پوست گرسنه
نمیدانم چه چیزی میخواهم بنویسم، اما، امروز مطلبی خواندم در خصوص گرسنگی پوست که در آن آدمی احتیاج دارد توسط کسی لمس شود. پوست بدن ما، که حس لامسه را به دوش میکشد، گرسنه میشود و این گرسنگی هم اگر مانند آنچه معدهی انسان به آن نیاز دارد، تامین نشود، چون انسان گرسنه، پرخاشگر میشود، […]