پدر
من از تو دو دست دارم
من از تو لب دارم
پس چگونه نمی‌توانم ببوسم
ببوسم، ببوسم، ببوسم
و هر بار درد نکشم؟

ابر شلوارپوش، ولادمیر مایاکوفسکی

با خودم خیلی کلنجار رفتم و هر کاری می‌توانستم کردم تا از نوشتن خودداری کنم. ولی ناگهان بغض کردم، بغضی که گلویم را نیز رد کرده و به چشمانم رسیده است.

4 پاسخ به “۱۱. پدرانه”

  1. خودداری چرا؟ پدر واقعا تکیه‌گاه و امید است و نداشتنش اندوهی بزرگ. خیلی متاسفم و برای خود و عزیزانت آرزوی سلامتی دارم و کاش …

    1. مچکرم..
      چون بغض داشتم و میخواستم بگذره ولی نشد

  2. روحشون شاد و یادشون گرامی

    1. سپاسگزارم..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *