۴. دلتنگانه

روح که اوج می‌گیرد و کار می‌کند و پرواز می‌کند، تن را خسته می‌کند. راست می‌گفته‌اند عارفان قدیم که او در این تخته بند تن زندانی است. چقدر این قفس برایم تنگ است. من تاب تنگنا ندارم.

دلتنگی، تن را خسته می‌کند.

– زمستان ۹۲، زندان لنگرود، قم


منتشر شده

در

,

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

2 پاسخ به “۴. دلتنگانه”

  1. آوا نیم‌رخ

    و روح چه بی‌تابانه چنگ می‌زند در و دیوار قفس تن را زمانی که دلتنگ است و خون می‌بارد جای اشک از دیوارهای قلب و سینه‌ی به تنگ آمده وقتی چشم‌ها خشک شده‌اند و بی‌رمق…

    1. مولی نیم‌رخ

      دیوار‌های سنگی..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

%d