اگر دوست داشتن کافی بود، همه چیز بسیار آسان مینمود. هر چه بیشتر دوست بداریم پایههای پوچ محکمتر میشود. این نبود عشق نیست که سبب میشود دون ژوان زنباره شود. خندهآور است اگر او را یکی از پویندگان عشق ناب بدانیم. او همهی زنان را به یک اندازه و با تمام وجود دوست میدارد و بنابراین ناگزیر به تکرار است. و از این روست که هر یک از زنان امید دارد چیزی به اون هدیه کند که هرگز هیچ زنی نثارش نکرده است. اما همهی زنان خود را سخت فریب میدهند و تنها موفق میشوند احساس نیاز به تکرار را در او بوجود بیاورند. تا اینکه یکی از میانشان فریاد برمیآورد: «دست کم من سرانجام عشق را به تو دادم.» و شگفتآور نیست که دون ژوان به گفتهی وی میخندد و میگوید: «سرانجام؟ خیر، یکبار دیگر!» چرا برای زیاد عشق ورزیدن باید به ندرت عاشق شد؟
دونژوانگرایی
برچسبها:
دیدگاهتان را بنویسید