تصاویر ماندگارند. یعنی ما تصاویر را برای اینکه بمانند می‌گیریم. مانند نوشتن، که برای فرموش کردن است. چون می‌دانیم فراموش می‌کنیم، می‌نویسم که بماند. تصاویر اما بر دو گونه‌اند. تصویری که همه می‌بینند و تصویری که مختص توست‌. تو از این تصویر چیزی را خواهی دید که منحصر به توست‌. خودت آن را ساخته‌ای. از روی تصویری که خودت نساخته‌ای.

من اما، چنان در تصاویر غرق می‌شوم که خود را گم می‌کنم. نمی‌دانم چه کنم. مثل آدمی که در حال غرق شدن است و به هر سویی دست و پا می‌زند، همه جا را می‌بیند ولی تنها چیزی که نسبت به آن آگاهی دارد و می‌داند اینست که نباید به زیر آب برود. من اینگونه غرق می‌شوم در تصاویر، در تصویرت.

بی‌اختیار بلند می‌شوم، قدم می‌زنم، و تصویر را نگاه می‌کنم، به آن چشم می‌دوزم، مدتی بعد سرم را از روی تصویر برمی‌دارم و قدم می‌زنم. دور و بر خویش را نگاه می‌کنم،‌ اما نمی‌بینم. صدا‌های اطراف را می‌شنوم اما گوش نمی‌دهم. بوها را حس می‌کنم اما احساس نمی‌کنم که هر چه دارم، غرق شده است. همه‌ی حواسم در تصویر توست. در حال ذوب شدن..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *