برچسب: محمود دولت آبادی

  • مرگان

    مرگان

    جای خالی سلوچ را تمام کردم. بعد از «منِ او» این زیباترین کتابی بود که تا بحال خوانده‌ام. حتی از آن هم زیباتر و خواندنی‌تر بود‌. قلم دولت آبادی قابل پرستش است. تفاوت زیبایی این دو قابل مقایسه نیست. شروع زیبا، پایان زیبا، روان بودن، و یکنواخی، توصیف‌های زیبا، شور و هیجان و ترس.. فرود…

  • جوانی

    جوانی

    بعضی‌ها هستند زودتر از طبیعتشان پیر می‌شوند.. اما باور نباید کرد که جوانی، پیش از وقت، در اینجور آدم‌ها می‌میرد. نه، جانی پنهان می‌شود و می‌ماند. مثل چیزی که شرمنده شده باشد در دهلیزهای پچاپیچ روح، رخ پنهان می‌کند. چهره نشان نمی‌دهد. اما هست. هست و همیشه در کمین است و پی فرصتی است، یا…

  • ابراو

    ابراو

    «همه‌ی مردهایی که از خانه می‌روند، دیگر هرگز به خانه برنمی‌گردند!؟» علی گناو به دود کوره چشم دوخت، سیخ را از دست ابراو گرفت و گفت: – دنیا را چه دیده‌ای؟ شاید هم برگشت! بعضی‌ها برمی‌گردند. بابای تو هم شاید برگشت. ابراو گفت: – همه همینجوری می‌روند؟ علی گفت: – هر کسی یکجوری. ابراو گفت:…