من معتقدم آدمی اگر خواست خود را خلاص کند، باید سختترین راه را انتخاب کند. راهی که تا ته جانت را درد بکشی، از غم، از غصه.. وگرنه، مگر خودکشی چیزی بغیر از تمام کردن جان است؟ بردن جان نیمه تمام با خود به آن دنیا، هر دنیا، و یا نیمه جان گذاشتن آن چه فایدهای دارد؟ مگر نه که خود را خلاص میکنیم تا تمام کنیم هر چیز و همه چیز را؟
دیدگاهها
2 پاسخ به “خودکشی”
من جونم تموم شده، من هر روز دارم با جونی که تو همون روز میگیرم زندگی میکنم. من مثل یه ماشین با سلول خورشیدیم که باتری نداره، تا لحظهای که نور خورشید بهش میرسه کار میکنه…
از اولش معلوم بود با کلاسی
:)))
با انرژیهای پاک و لاکچری و اینا