من نمیشکنم، نمیشکنم، نمیشکنم، ولی به یکباره خرد میشوم. چنان که تمام میشوم. هر بار حرفهایم رو درون خودم میریزم، خودم را اذیت میکنم، قسمتی از من سیاه و تاریک میشود. عقده میشود و چون کسی که باید قسمتی از بدنش را، دستش را، پایش را از خود جدا کند، و با چه رنج و…