با صدای زنگ در نیمه شب از خواب پرید. گوشی را برداشتم، بلهههه!؟ صدای پدرم را شنیدم. بیآنکه باقی صدا را گوش دهم، کلید در را زدم، در را باز کردم و بیآنکه منتظر آسانسور شوم، به سرعت پلهها را طی کردم. در را گشودم، پدرم دم در ایستاده بود. داخل نیامده بود. با دست…