از من خواستی تا بازی شطرنج را به تو آموزش دهم، و من نیز چنین کردم. شطرنج یک بازی فکری خوب است، و در طول سالها، این بازی متفکران زیادی را شگفتزده کرد است ولی من از این بازی لذت نمیبرم. میدانی چرا؟
چون این بازی در دورانی بوجود آمد که ظلم همه جا را فرا گرفته بود و زندگی ارزش چندانی نداشت. و همه بر این باور بودند که بعضیها نسبت به دیگران ارزش بیشتری دارند. شاه و سرباز. من فکر نمیکنم کسی نسبت به کسی دیگر ارزش بیشتری داشته باشد.
من به تصمیمهایی که خواهی گرفت حسادت نمیکنم. یک روز من خواهم مرد و دیگر کسی را نخواهی داشت تا با او حرف بزنی، اما اگر همه چیز را فراموش کردی، لطفا این را به یاد داشته باش:
شطرنج تنها یک بازی است. مردم واقعی مهرههای شطرنج نیستند که برای بعضی ارزش بیشتری قائل شوی. نه من، نه کسی دیگر. مردم چیزی نیستند که بتوانی آنها را قربانی کنی. آنچه باید بدانیم این است که هر کسی که به دنیا همانند یک بازی شطرنج نگاه کند، لیاقتش باخت است.
مظنون، هارولد
دیدگاهتان را بنویسید