مستی
چون تو جانان منی..
چون تو جانان منی..
میکشم، چون کلمات خیلی بوقلمون صفتاند. میکشم، چون کلمات خیلی خیلی محدودند. خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت، شرمن الکسی
دلتنگی شاید، تراژدی کوچکی باشد..
سریال و فیلمی که بیشتر از ۵ بار دیدم..
چیزی در دل هر آدمیست، که ناگهان او را از پا درمیآورد..
تو بازی مافیا گاهی یاد میگیری که علارغم تمام واقعیتها و حقیقت بازی، گاهی مردم همه رو نادیده میگیرن و بر اساس اون چیزی که دلشون حکم میکنه بازی میکنن و تصمیم میگیرن. درست یا غلط، این اتفاق تو زندگی میافته و تاوان خودش رو داره. گاهی تصمیم درستی گرفته میشه و گاهی تصمیم اشتباه. […]
این گزینهی برنامهی JetPack رو دوست دارم که هر روز، یه سوال میپرسه و جواب دادن به اون خودش میشهیه بهونه برای نوشتن. عادت کردن به نوشتن مثل داشتن یه دوست خیالیه که همه چیزش دپست داشتنیه. همون موقع که داری تایپ میکنی، تو دلت هم میخونی و باهاش حرف میزنی، درد دل میکنی، خوشحالیت […]
وقتی سر کار، کار نکنی کارت ساختهست..
بدترین خداحافظیها، اونهاییه که..
نشستن و انتظار بر روی صندلی استیل در راهرو بیمارستان را به نشستن روی صندلی نرم و راحت اتاق دکتر ترجیح میدهم.. درد گاهی کوچک است، گاهی بزرگ، گاهی سطحی، گاهی عمیق. در هر صورت صحبت کردن در مورد انواع درد بیفایده است که هر انسانی ممکن است دردی را تجربه کند که تا بحال […]