برچسب: منصور حلاج

  • دلتنگی

    حلاج دلتنگ یار بود، به خانه‌ی یار رسید، قدش به پنجره نرسید، سر خویش برید، و زیر پا نهاد و قدش برسید، معشوق تماشا کرد. تذکره‌الاولیا، منصور حلاج