دسته: نقل قول
-
رسالهی عشق
کاشکی، یکبارکی، نادان شدمی تا، از خود، خلاص یافتمی…
-
دفتر تلفن
دفتر تلفن یکی از بهترین کتابهایی است که نوشته شده. همهاش واقعیته، پر از آدمهایی که حقیقتا وجود دارند. چند صفحه از قشنگترین قسمتهای مربوط به نیویورک رو به صدای بلند برام خوند. حتی بعضی وقتها از تلفنچی میخواد که یک شماره رو از بوینوس آیرس یا شیکاکو براش بگیره. میخواد کتاب رو امتحان کنه.…
-
خوشبخت
پیشرفتم عالیست. بعضی وقتها نصف شب از خواب بیدار میشوم و میبینم هیچ احساسی ندارم. بی درد بی درد. یک پیروزی واقعی! یک جور خلا کامل و خیلی عالی! خلاصه اینکه من هم حالا میتونم ادعا کنم به خوشبختی رسیدم. یا گمان میکنم بتونم یک شب زیبای بیمهتاب لب دریاچه بنشینم و هیچ احساسی نکنم.…
-
دموکراسی
من از مردن خوشم نمیآد. یک طرف زندگیست و جمعیت و کثافتکاریهای جمعیت، اون طرف هم مرگ..
-
شادترین
مسخره است که چطور غصهدارترین آدمها..
-
طراحی
میکشم، چون کلمات خیلی بوقلمون صفتاند. میکشم، چون کلمات خیلی خیلی محدودند. خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت، شرمن الکسی
-
مظنون
سریال و فیلمی که بیشتر از ۵ بار دیدم..
-
من
ادی، به سقف خیره شده بود. به نرمی گفت: “فراموش نکن”، نصف صداش از روی التماس بود و نصف دیگهش از روی عجز و ناتوانی. هنری، در حالی که دستاش رو به زمین فشار میداد، سرش رو از روی بالش بلند کرد و گفت: “چی رو؟” و دوباره توی بالشش غرق شد. ادی، کمی صبر…
-
دروغ
مسئله به این سادگی نیست که ببینیم آیا کسی دروغ میگه یا نه، باید بفهمیم چرا داره دروغ میگه.. به من دروغ بگو، دکتر فاستر
-
فرار
تنها کسانی که قصد فرار نداشتند، دیکتاتور و پاسدارانش بودند. در دستان و چشمان و لبانشان میدیدی که امروز و فردا و پسین فردا با گلوله و سگ، گورستان برپا میکنند. سرزمین گوجههای سبز،هرتا مولر